آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

این معلمان

همکار محترم بازنشسته، خسته نباشی.

به هرحال بعد ازاین همه گچ خوردن و متحمل دشواریهای گوناگون شدن یا بعد ازیک عمرپشت میز نشینی و دستوردادن به این و اون و یا ای همکاراداری که سی سال تمام در اداره خدمت کرده ای واصلا شکل حکم کارگزینی به خود گرفته ای بسه دیگه!ول کن ،بازنشسته شده ای!چرا این حس مسولیت پذیری را بی خیال نمی شوی و آن را به دیگران وانمی گذاری.اگه برای جنبه ی مالی موضوع است که مطمئن باش تو که در طول سی سال پولی جمع نکرده ای در این چند سال هم مالی نیستی پس مسئولیت را بده به خیل نیروهای جوان که این روزها ازشدت بیکاری بی تاب شده اند.

حال که بخشنامه ای نیست تازحمت این عزیزان بازنشسته را ازسرآموزش و پرورش کم نماید بالاخره وجدانی هست که بفهماند آی همکارفرهنگی کتابها، روش تدریس ها عوض شده و به شیوه قدیم پرداختن یعنی در جا زدن. بالاخره استفاده از همکاران معلم بازنشسته به نوعی باری به هر جهت بودن است اما تو که یه عمررئیس،مدیرو پشت میز نشین بوده ای و روزی هم که جیک جیک مستون بود نارضایتی همکاران،دانش آموزان هم پشت سرت داشتی، تو دیگه چرا!؟مگه بایستی تا آخرین لحظه ی حیات چهاردسته چسبید به میز.اجازه بده که نیروهای جدید جایت را بگیرند تا هر چه زودتر روند اصلاح و مرتفع شدن اشکالات سامان بگیرد.

طرف سه سال است که با سی و دو سال سابقه بازنشسته شده اما هنوز ول کن آموزش و پرورش نیست و تازه حالا شده رئیس مجتمع!حتی نیاز به اندکی تفحص هم نیست که بدانیدپشتوانه ریاست این شخص وابستگی به این و اون وعدم شایسته سالاری بوده و جالب اینه که حتی پارتی ها و پشتوانه های کذائیش هم یابی خیال شده اند یاخدا دستشان را ازدنیا کوتاه کرده اما خود این فرد بی خیال نمی شود.این همه کار در این دنیا ریخته ،اصلا برو لنگ های مبارک رو بنداز روی هم و کرایه های خونه ها،مغازه ها و سود سپرده های بانکیت را بگیر اما جان مادرت ول کن این آموزش و پرورش رو!

پی نوشت:با همه ی احترامی که برای همکاران بازنشسته بابت تجارب و قدردانی از زحماتشان قائلیم اما باور بفرمائید که بعضی از همین عزیزان شورش را در آورده اند و حتی تن به مصلحت روزگار نمی دهند و به کارهایی می پردازند که حتی شئونات شغلی را هم به زیر سئوال می برند!آخه بعد از بازنشستگی؛ اظهار نظر در خصوص ارزشیابی همکاران شاغل،ساعتها تدریس درقالب معلمی مستبد وعاری ازاحساسات فقط برای یکصد هزار تومان پول،خواهش و تمنای بی حد برای واگذاری منصبی ناچیز و متاسفانه زیر آب زدن در عالم پیری و معرگیری شایسته و برازنده ی شغل انبیا نیست!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد