آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

بازرس کل

طرف مسئول یک مجتمع تفریحی سیاحتی وابسته به آموزش و پرورش است وازمجموع ده – دوازده سوئیتی که در اختیارش است، اونهایی که ویژه ترومخصوص ترهستند را برای افرادخاص نگه می دارد وسایرفرهنگیان را هم به سکونت گاههای عادی یا معمولی هدایت می کند وخیلی راحت و فارغ ازوجدان درد،چشم بروظایفش می بندد.

اما نکته ی جالب موضوع اینه که صبح که بلند می شی چشمت به یک آقایی می افته با یقه ی سفید و ته ریش متداول در سازمان و البته پس گردن کلفت که اتفاقا سمتش هم بازرس است و ازقضای روزگار شبش را دربهترین سوئیت به صبح رسانیده است!

خلاصه آقای سرایدار مسئول که با گردن کج جلوآقای بازرس ایستاده و مشغول خوشمزگی و چاپلوسی می باشد وقتی درمقابل تعارف الکی بازرس برای پرداخت وجه کرایه سوئیت قرار می گیرد با تملق فراوان عرض می کند :ای آقا این حرفا چیه،اینجا متعلق به خودتونه،اگه دیشب وحین اقامت کم وکسری داشتید ماروببخشید وهمچنان که قربون قدوم مبارک بازرس می شود با دستش درماشین آقای بازرس را بازمی کندوایشان را تا آخرین لحظه خروج مشایعت می نماید.

بازم تا اینجای موضوع زیاد غیرمنتظره وعجیب نیست و بس که اینگونه روابط ناسالم برسیستم مریض آموزش و پرورش حاکم است تعجب برانگیز نمی باشد فقط نکته ی تامل برانگیز موضوع اینه که جناب بازرسی که با آن دبدبه وهیبت جهت بازرسی به این منطقه تشریف فرما شده اندحتی به خودش اجازه نمی دهدازهمسایگان و سایرفرهنگیانی که درنبود گازوامکانات اولیه تا به صبح می لرزیدند سئوالی کند یا دلجویی نماید یا ازهمان قولهای الکی بدهدتا به ظاهرهم که شده نانی که در شکم زن و بچه اش می ریزد اندکی به حلال آمیخته گردد.

سرایدار درحالیکه ازامور پاچه خواری موفق برگشته با لبخندی حاکی از رضایت رو به سایرهمکاران می کند ومی گوید:طرف بازرس اداره کل بودوخیلی کلفت بودش.خوب حالا شما بگید چند شب موندید،واسه ی کرایه کارت می کشید یا نقدی حساب می کنید!؟