آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

اسکان نابسامان فرهنگیان

خیلی جالبه،وقتی به سازمانها و ادارات دیگه یه نظرمی اندازی وازامکانات واعتباراتی که به کارمنداشون اختصاص میدن سر در می آوری سرت سوت می کشه و حتی باورت نمی شه اما حالا بیا سر وقت وزارت آموزش و پرورش.مثلا همین ایام عیدی دوست داری با خانواده عازم تهران بزرگ بشی.ابتدا به سایت اسکان مراجعه می کنی یا باز نمی شه،یا باز می شه تو مرحله ی پذیرش هنگ می کنه و اگربه فرض محال ممکن وارد هم شدی باز یه جایی کار لنگش وجود داره که در نهایت نتیجه اش این می شه که هیچ و پوچ وقت گرانبهات را الکی ساعتها یا روزها تلف کردی هیچی به هیچی تازه بدهکار هم می شی که دیر اقدام کردی همه جا پر شده!!

حکایت خانه های رفاهی معلم که همیشه بی ریخته،رزرو اینترنتی ندارند،باید قبل از هشت صبح اونجا باشی تا اگر جا داشته باشه که هیچ وقت هم نداره یه فکری برات بکنند.حالا تصور کن یک معلم کرمانی چه جوری صبح روزواقعه قبل ساعت 8 صبح تو تهران باشه تا بتونه جا گیرش بیاد.خنده که چه عرض کنیم ،های های باید بر این وضع نابسامان گریست.چه تضمینی هستش که همکار فرهنگی تو یک کلانشهر مثل تهران بی جا نمونه!واقعا که عجب مدیریتی!

یک نگاه به نظراتی(نفرین ها،ناسزاها وسو نظرات) که در خصوص نابسامانی اوضاع نابهنجار اسکان پایتخت بیندازی گوشی دستت میاد که چه خبره تو این تهران بزرگ.اگرهم با ستادهای اسکان تهران تلفنی تماس بگیری چنانچه پارتی نداشته باشی اصلا تصور پیدا کردن محلی برای استراحت را ازسرت بیرون کن.

اینها در حالیه که فقط می خوان یک کلاس درس با حداقل امکانات دراختیارت بزارن یعنی می خوان خونه ی دوم خودت رو به خودت برای چند شب اقامت قرض بدن اما همون رو هم با اذیت بهت میدن یا اصلا نمی دن.شوخی نیستش ها ،تو تهران به این بزرگی اونم بغل گوش وزراتخانه کلاس به اندازه ی کافی نیست که دراختیار همکاران گذاشته بشود.باور می کنید!؟

تازه شنیدیم که امکان رزرو سوئیت یا کلاس درجه الف در ستاد اسکان هم وجود دارد.بابا زکی!درجه چهارش هم گیر نمیاد واگر واقعیت داره لطفا پستهای سازمانی افراد مقیم دراین امکان را فاش سازید تا شائبه ی تبعیض یا مقوله ی ازما بهتران منتفی بشه!

یادمونه توهمدان بعد کلی علافی واسه ی پیدا کردن اسکان که آخرش هم نصیبمان نشد وقتی توی حیاط مدرسه را دید می زدیم پر بود از ماشینهای شاسی بلند و خارجی که اول باید به این فرهنگیان پر بضاعت گوشزد کنیم که آقا تو که داری مدرسه می خوای چیکار بزار جا به ما فرهنگیان پیکان و پراید سوار برسه،تو که اوضاعت خوبه برو هتل یا مسافرخونه مگه ما همکاران به درد هم بخوریم وگرنه مسئولان اسکان که تو این خط ها نیستند که درد ما رو بفهمند.آره همکار محترم بزار جا به ما ها هم برسه و مطمئن باش با این گونه ایثار خدا دارائیت رو هم بیشتر می کنه و شاید همین کارت هم باعث بشه مسئولین عرق شرم بر پیشانیشون بنشینه و درست عمل نمایند.بماند که بعدها گندش در آمد که اون ماشینهای لوکس مال وابستگان فرهنگیان بوده که جا گیرشان آمده بود و خیلی از همکاران نیز به ناچار درچادر اقامت ورزیده بودند!

به هر حال ما فکر می کنیم که اگریک دلسوز تو آموزش و پرورش مخصوصا تهران بزرگ تشریف داشته باشه همین فردا بلند می شه از ستادهای اسکان یه سری می زنه و اگر نابسامانی یا نارضایتی مشاهده نمود بلافاصله با یک اشاره ی انگشت مسئول مربوطه را عزل می کنه و عوضش یک دلسوز می زاره جاش تا جلو این همه نا کارآمدی و سو مدیریتها گرفته بشه،آخه ازدولت تدبیر و امید انتظار میره هیچکی رو نا امید نکنه!

سخن آخراینکه همه اش نباید انتقاد کرد بعضی جا ها هم انصافا اسکان خوبی ارائه می دهند بعنوان مثال شهرهای دور افتاده که فاقد یا محروم از جاذبه های گردشگری مناسب هستند یا بعضی شهرها که فقط محل عبورگذری می باشند گاها اقدام به پذیرش بی دردسر می کنند اما مپندار این اتفاق در شهرهای بزرگ و توریستی بیافتد!

آیا فریاد رسی هست

پاسخ خیلی ساده است،وضعیت ارائه اسکان به فرهنگیان مشخصا در تهران،شیراز یا اصفهان و مشهد  را مد نظر داشته باشید.

برای همه بی خبران!

واقعا مانده ایم که چگونه می شود کسی درمقطع ابتدایی تدریس کرده باشد وازفضای ناگوار آن بهره مند شده باشد و اندکی از مصایب این مقطع مانند نظام ارزشیابی،تبعیض ها،ناروایی های اعمال شده از مدیر گرفته تا به ... را لمس کرده باشد سپس بیاید و با افتخارو اصرار رای به پیاده کردن سیستم خود گردانی مدارس دولتی از طریق واریز پولها به حساب مدیر مدارس دهد.

یکی نیست به طراحان این طرح غیرمنطقی بگوید که وقتی ما به کل مدیری نداریم یااگرهم داریم جزاستثنائات و معدود اتفاقاتی است که مدیری قادربه ارزیابی موفق معلمان زیر دستش باشد چگونه می خواهید این همه پول زبان بسته رادراختیار آنان قراردهید!

اهمیت این موضوع  همزمان با اجرایی شدن این طرح ازسال آینده برآن داشت ما را که دوباره درخصوص این فاجعه در حال رویداد هشداری بدهیم.هرچند که این تذکر جدی نمی تواند هیچ جایگاهی درافکارطراحان یاعدم اجرای این طرح داشته باشد اما به سبب فرهنگی بودن وگچ تخته خوردن در طول سالهای مدید برخود واجب می دانیم توجه همکاران را در خصوص مشکلات اجرای این برنامه ی غلط جلب نماییم که سکوت را دراین باره فاجعه بارترمی دانیم.

باری فارغ ازهر گونه دغدغه سیاسی کاش یکی را می داشتیم که عوض پیاده کردن طرح های نیم بندو ناآزموده والگو برداری شده ازجوامع گوناگون نسبت به تکمیل طرح های مفید اسلاف خود اقدام می نمود و به نوعی کامل کننده ی طرح بود نه شروع کننده ی  طرحی مبهم با عواقب ناگوارو به احتمال زیاد شکست خورده ی آتی.به عنوان مثال طرح بیمه ی طلایی اگر به همان روش ابتدایی خود ادامه می یافت واز پشتیبانی مطلوبی بر خوردار می شد حتما رضایت همکاران را بیشتر در پی داشت. اگر یک برنامه ریز موفق یافت می شدو با کاستن از حجم زیاد مطالب دروس درمقطع ابتدایی تعطیلی پنج شنبه ها را توجیه می نمودو به عنوان حقی صرفا برای معلمان این دوره لحاظ می کرد حتمادعای عاقبت بخیری از سوی این طیف راپذیرا بود.اگر مسئولی می داشتیم که تفاوتها و تبعیض های روا شده را در داخل مقطع ابتدایی نسبت به کادر آموزشی را به حداقل می رساند به یقین کارایی فرآیند آموزشی را بالا می برد.بر فرض محال ممکن دلسوزی پیدا می شد که با نظارت همه جانبه بر نصب یک مدیر یا مسئول  بخشنامه می کرد که هیچکدام ازاقوام ، نزدیکان و آشنایان این مدیر تازه وارد حق داشتن پست و مسئولیت در دوره ی او را نخواهند داشت  بی شک علاوه بر یکسان شدن مشکلات برای همه؛ تلاشها برای رفع این مشکلات از جدیت واقعی برخوردار می گردید.

هرچند فایده ای نداردزیرا درد کشیده ای ازاین مقطع در مصدر کار قرار نگرفته تا با درک صحیح و مستقیم رنجهای یک معلم ابتدایی طرحی برای کاهش آلام این معلمان بردارد بنابراین ناچاریم از همین حالاخدمت نابرده رنجها گوشزد نماییم که با واریز پول به حساب مدیران و باز گذاشتن دست آنان در پرداختها هر چند شماها اززیربارمسئولیتها شانه خالی خواهید کرد اما معلمان به ویژه آموزگاران را با خیلی ازاجحاف ها،بحران و تنش های کاری و تبعیض های مضاعف بی پشتیبان رها خواهید نمود ودرآینده ای نه چندان دورنیز گناه این قصورات ونا کارآمدیها را دوباره معطوف به همین قشرمظلوم خواهید کرد.

در انتها نیزخدمت مدیران ازهمه جا بی خبرآموزش و پرورش ،مرفه نشینان بیکاردرمجتمع های گوناگون آموزشی ومدیران تنش ساز مدارس به واسطه ی دراختیار قرار گرفتن مبالغ هنگفت و به یقین فرصتهای سو استفاده های مالی تبریک عرض می نماییم و بدین گونه شلیک نهایی تیرتبعیض ها را به پیکره ی آموزشی تسلیت گوییم.

خدا به داد دل معلمان زحمتکش برسد!