آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

بیمه طلایی

در حال حاضربیمه تکمیلی فرهنگیان ،داروهای خارجی را که پوشش نمی دهد بماند در قبال خرید خیلی از داروهای داخلی مهم نیز پاسخگو نمی باشد.خیلی از پزشکان،دندانپزشکان و چشم پزشکان هم به کل بی خیال این نوع بیمه شده اند.به تازگی هم که همه نوع عینک از شمول تعهدات این بیمه خارج شده است.طرح تایید پزشک معتمد هم که غیر از سرگردانی برای فرهنگی بیمار عایدی نداشته است.اینک فقط تعرفه ویزیت و بعضی اعمال جراخی آنهم با سقفی خاص و البته نه با قابلیت پذیرش در همه جا مزیت بیمه طلایی فرهنگیان است که هنوز جای شکرش باقیست.

با توجه به روند نزولی خدمات طلایی و سرانه ای که بابت ان دریافت می شود به جرات می توان گفت که آینده نه چندان روشن در انتظار این نوع بیمه است و بی شک درطی سالهای آتی بیمه ای کم فروغ و بی اثر خواهد شد.

یک نگاه به ارگانها و سازمانهای دور و برمثل بانکها و اداره های هم تراز نشان می دهد که کارمندان آنها از بهترین خدمات به صورت رایگان یا کمترین پرداخت سرانه ی بیمه بهرهمند می شوند آنهم بدون جنجال و بوق و کرنا و بدون هیچگونه خلل در ارائه خدمات اما مسئولین مربوطه در آموزش و پرورش با بهانه هایی مثل جلوگیری از سواستفاده ،نداشتن اعتبار کافی،مشخص نبودن ردیف بودجه و موضوع کلیشه ای خود گردانی هر روز عرصه خدمات این نوع بیمه را بر فرهنگیان محترم تنگ ترو ناکارآمدتر می نمایند.

با این اوضاع تورم روز افزون و تنگنای معیشتی اگر همان مبلغ دویست هزار تومان خدمات دندانپزشکی بعلاوه ی پنجاه هزارمان ودیعه عینک را به صورت پول نقد در اختیار هر فرهنگی بگذارید و دست اندازهایی چون پزشک معتمد یا محدویتهای موجود را از میان حذف کنید به یقین کمک بزرگی به اقتصاد خانواده هر فرهنگی نموده اید.به فرض اینکه یک فرهنگی با دندانهای سالم و بی نقص یافت شود ولی نانی برای جویدن نداشته باشد آن دندان و آن خدمات به چه کارش می آید!؟

الغرض نه به کثرت نقدینگی در بازار کاری داریم و نه به آشفته بازار سو استفاده های مرسوم درهمه جا ولی با استناد به مثل نشمردن دندانای اسب پیشکشی فقط این را می دانیم که دراحوالات ناخوشایندی مالی که این روزها فرهنگیان با آن دست و پنجه نرم می کنند اختصاص مبلغ دویست و پنجاه هزار تومان برای هر فرهنگی یا به ازای هر یک از اعضای خانواده اش آنهم برای یکسال و با عنایت به سرانه ای که فرهنگی می پردازد مبلغ زیادی نیست.شایسته است که این پول به صورت مستقیم در اختیار فرهنگیان محترم قرارداده شود واجازه داده شود هرگونه که می خواهند هزینه کنند تا بلکه مرهمی برای زخمهای ناسورشان گردد.

با عرض معذرت اما با نگاه واقع بینانه ظریفی می گفت:حکایت بیمه طلایی فرهنگیان به سان صدقه یا پولیست که در اختیار یک مستمند قرار می گیردو از او خواسته می شود که این را بخرد و آن را نخرد یا اصلا بایستی از فلان جا خرید نماید!!

آقایی کنید وجه بیمه طلایی را به طور مستقیم در اختیار فرهنگیان قرار داده تا کمکی شود برای مقابله با ناملایمات اقتصادی، باشد که خدا عوضش را به کسانی دهد که از جنس معلمندو گوش شنوا و دلی سوخته برای فرهنگیان دارند!   

کشک

معلم(با متانت و افتادگی)-سلام،من معلم فلان جا هستم.اولیا،مدیرمدرسه وبچه ها از نحوه ی تدریسم راضی هستند فقط اگه ممکنه بعلت اینکه مشکل ریه باتاییدیه کمیسیون پزشکی دارم جام را عوض کنید تا برای خدمت به یک کلاس با دانش آموان کمتری بروم تا اذیت نشوم. ضمنا اگر امتیازی برای جابجایی به حساب می آیدامسال به خواست خدا و تلاش خود بچه ها قبولی نمونه دولتی هم داشته ام.

مسئول مقطع(با دریدگی خاص)- مگه شما قبولی نمونه دادین؟،این من بودم که دانش آموزان را جهت آزمون، ثبت نام کردم ،بیا اینم تلفناشون که به خونه هاشون زنگ زدم تا پیگیری نمایم و قبولشان کنم!

معلم-عذرخواه ،فکر کنم سو تفاهمی شده، ما گفتیم قبولی دادیم تا شاید پونی شود برای جابجایی خودمان اونم واسه اینکه کمیسیونی هستیم وگرنه شما هم بله زحمت ثبت نام کشیده اید و اصولا همه با هم کمک کردیم تا بچه ها قبول شوند.

مسئول(با پرویی)-نمی دونم اگه من ثبت نامشون نمی کردم کی اینا می خواستند قبول شوند و استعداشون هرز می رفت!

معلم (با آشفتگی و رنجش)-خوب مسئول محترم،شما زحمت ثبت نام را کشیدید ،لابد رئیس اداره هم نظارت کرده ویه عده ی دیگر هم جاشون می دند و البته تنها کسی که نه ماه تحصیلی با دانش آموزان سر کله زده و زحمت کشیده،معلمه که اونم پشمه!!

مسئول محترم که متوجه میشه گند زده و باعث سرصدا شده فوری رنگ عوض می کنه و میگه:البته ما می دونیم که این معلمه که زحمت کش اصلیه ولی ما هم بی تاثیر نبوده ایم.

چند ماه پیش:همین مسئول به بهانه ی کمبود اعتبارات با تشکیل کلاس با نرم دانش آموزی بالا و بدون ارائه هیچگونه امکاناتی معلم بیمار را روانه ی کلاس می کند و به علت سهل انگاری نیز در زمان مقرر از ثبت نام نمونه دولتی دانش آموزان غفلت نموده فقط شانس دانش آموزان می خواند که مهلت ثبت نام دوباره تمدید می شود. 

معلم ساده ی ما ،چه خوش خیاله که فکر می کند زحمت کشیدن بدون رابطه می تونه براش امتیازی به حساب بیاد، اونم با این به اصطلاح مسئولینی که به سنگ پا هم می گویند زکی !

(برو معلم درمانده سر کلاست و کشکت را بساب،همینکه نمی خورندت کافیه،خدا رو بچسب وامید یاری از پرادعا ها نداشته باش که هم ذلیلت می کنند و هم بدهکار!)

 

 

افطاری

- به همین قبله و دهن تو روزه،من به عنوان رئیس مقطع در جابجایی ها منصفم وتبعیضی برای کسی قائل نیستم.

- دیشب فلانی افطار خونه ما دعوت بود و قول داد برام ابلاغ دائم صادر کنه وگفت لازم نیست توجابجایی شرکت کنی!!     

کاسه داغ تر از آش

قرار است معاون معاون وزیر راه از جاده ی کنار روستا بگذرد.مدیر دبستان جهت خود شیرینی بدون هماهنگی با اداره به کلیه دانش آموزان پرچم می دهد و آنها را جهت خوشامد گویی به کنار جاده می برد.دست بر قضا آقای معاون هیچ کاره با سرعت تمام از جلو آنها می گذرد و حتی یک نیش ترمز هم نمی زند.اما از طرفی یک موتوری با سرعت بالا خود را به دانش آموزی می کوبد و بر اثر این حادثه شاگرد کلاس اول به کما می رود.

اما به محض شنیدن این خبر،اداره از این کار مدیر برائت می جوید.پدر دانش آموز به مدیر می گوید:اگر فرزندم بمیرد فلانت می کنم!مدرسه به صورت خود جوش تعطیل می شود و آموزش به زیر سئوال می رود.

طی سه روزبعد که شاگرد دبستان از کما خارج می شود آقای مدیر سه یاچهار کیلو کم می کند و ورد زبانش هم مدام اینست:عجب غلطی کردم،نکنه از مدیریت برم دارند و بفرستنم سر کلاس!

اما آب از آب تکان نمی خورد و بدون هیچ مواخذه ای این نوع مدیریت ادامه خواهد یافت!