باورت نمیشه،همین اول سالی برای مدیرت جان جان بکن،از لحاظ تدریس هم یک کلمه درس نده فقط ظاهررا حفظ کن،چپ و راست بله قربان گوی رئیس باش،دروغ حساب شده وشیرین بگووزیرپای همکارانت روهم خالی کن!البته چند باری هم باید جانفشانی کنی وتا درخونه رئیس بری وسرکیسه روبه عناوین گوناگون شل کنی!شک نکن جواب میده و برجستگی شامل حالت میشه،به همین سادگی.زیرکی می گفت:چیه خودت روعلاف کلاس،گچ خوردن و سرو کله زدن با بچه های مردم می کنی بیاعوض این کار چند ماهی دم مدیرا روببین وبارت را ببند.طرف می گفت:این مدیرا که عقل درست و حسابی ندارند و زود جو گیرمی شوند پس باید از همین نقطه ضعفشون استفاده کنی ونمره ارزشیابی رو ازشون بقاپی.می گفت:اکثرمدیرا آدمای ضعیف النفس،تنبل و وابسته به دیگرانند پس چرا ماازاین موارد به سود خودمان اسفاده نکنیم!!!باور نکردنی بود اما می گفت:یه سال یکی از همکاران خودش روتو کلاس از تن و پیرهن در آورد و حتی قبولی تیز هوشان داد و انصافا از جان برای شاگردانش مایه گذاشت اما عوضش من یک دفعه ماشین آقای مدیر را بردم و دادم براش کلرش را تعمیر کردند و چند باری هم بچه اش را تا مدرسه اش رسوندم ودر طول سال هم حال کلاس رفتن نداشتم اما آخر سالی آقای مدیر سخاوت به خرج داد و خر شد نمره ی ارزشیابی را به من داد و اونوقت می خواست بیایی ببینی چه چیک و پیکی ازدیگرهمکاران بلند شد!
پی نوشت:راستش استدلال این بنده خدا که جای خود دارد ولی حداقل درمورد خصوصیات مدیران باهاش موافقم و کاملا صحیح است.
سلام دوست عزیز
خوبی؟
خوشی؟
ممنون بهم سر زدی
راستش مملکت اینجوریه دیگه
یه بارم رئیسمون یه فرم داد بهم گفت خودت ارزشیابیت رو پر کن. منم همه رو عالی زدم. گفت اینجوریاس؟؟گفتم پ نه پ می خواستی کم بدم به خودم
بیا به وبم آپم