آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

سیستم

میگه: چون نیروی ابتدایی و آموزگارهستی و کمبود نیروهم داریم سیستم ترا آزاد نمی کنه،حالا خودت می دانی با بیماری سرطانت!البته اگه نیروی مقاطع راهنمایی یا دبیرستان بودی می تونستیم برایت کاری کنیم که کلاس نری و بری دنبال درمانت اما همانطور که گفتم سیستم آزادات نمی کنه!یا باید بری اجبارا کلاس یا اینکه تقاضای بازنشستگی یا ازکارافتادگی کنی!

وای به روزی که سیستم اداری جای عقل و شعور ،وجدان و لزوم واقع بینی رو بگیره اون وقته که اینچنین اجحاف هایی به وجود میاد یعنی اگر قرار باشه سرطانت خوب بشه شانست بخونه نیروی مقاطعی به غیرابتدایی باشی وگرنه فاتحه ات خوندست.راستی برنامه های این سیستم یک جانبه نگر،ناکامل وظالم راچه کسی برای اون سیستم معیوب نوشته آیا نبایدعقل برنامه ریزش به فکر مشکلات خاص همکاران هم می رسید؟آیا لازم نیست گاهی به عوض تکیه ی صرف بر سیستم از عقل و درایت هم استفاده بشه؟

جواب خیلی روشنه اگرآشنایی ،پارتی یا رابطه ای داشته باشی  همه چیز برایت حله حتی برنامه ریزی های سیستماتیک مرسوم.

برنامه،بخشنامه ،صف و امتیاز بندی فقط مخصوص اونایی هستش که هیچ آشنایی تو اداره ندارند.می گید نه به دور وبرتون مخصوصا در آموزش ابتدایی دقیق بشین تا گوشی دستتون بیاد چه خبره!

 

گفتگو

گفتمش:حال که راهی هستی،سوزنی شو،عامل رخنه درسد.گفت:به یقین چنین وچنان کنم.اماهردوبه خامی خیالمان واقف بودیم.تیزی سوزن کجا وزمختی بتون کجا؟رفت وحل دیواره ی سد شدوالبته عاملی برای استحکام آن!

بازنشسته

وچون آخرین سال کارمندیش بود و همقطارانش در اداره کلیه ی مناصب را قبضه کرده بودند و جایی نمانده بود که با مزایا بازنشسته شود پس تقاضای مدیریت  یکی ازمدارس عشایر رادادواز آنجا که خودش این کاره بود به کمک سایر دوستان ذینفوذ حکم برای این پست را زد و بدون آنکه حتی یک روز دراین مدرسه خدمت نماید بر روی همان صندلی کارمندی به درجه شریف بازنشستگی نائل آمد .فقط یکی پیدا نشد که بگوید چگونه مدیر مدرسه ای شدی که اصلا وجود خارجی ندارد و سالهاست که بساط عشایری بودنش برچیده شده است!

بازرس کل

طرف مسئول یک مجتمع تفریحی سیاحتی وابسته به آموزش و پرورش است وازمجموع ده – دوازده سوئیتی که در اختیارش است، اونهایی که ویژه ترومخصوص ترهستند را برای افرادخاص نگه می دارد وسایرفرهنگیان را هم به سکونت گاههای عادی یا معمولی هدایت می کند وخیلی راحت و فارغ ازوجدان درد،چشم بروظایفش می بندد.

اما نکته ی جالب موضوع اینه که صبح که بلند می شی چشمت به یک آقایی می افته با یقه ی سفید و ته ریش متداول در سازمان و البته پس گردن کلفت که اتفاقا سمتش هم بازرس است و ازقضای روزگار شبش را دربهترین سوئیت به صبح رسانیده است!

خلاصه آقای سرایدار مسئول که با گردن کج جلوآقای بازرس ایستاده و مشغول خوشمزگی و چاپلوسی می باشد وقتی درمقابل تعارف الکی بازرس برای پرداخت وجه کرایه سوئیت قرار می گیرد با تملق فراوان عرض می کند :ای آقا این حرفا چیه،اینجا متعلق به خودتونه،اگه دیشب وحین اقامت کم وکسری داشتید ماروببخشید وهمچنان که قربون قدوم مبارک بازرس می شود با دستش درماشین آقای بازرس را بازمی کندوایشان را تا آخرین لحظه خروج مشایعت می نماید.

بازم تا اینجای موضوع زیاد غیرمنتظره وعجیب نیست و بس که اینگونه روابط ناسالم برسیستم مریض آموزش و پرورش حاکم است تعجب برانگیز نمی باشد فقط نکته ی تامل برانگیز موضوع اینه که جناب بازرسی که با آن دبدبه وهیبت جهت بازرسی به این منطقه تشریف فرما شده اندحتی به خودش اجازه نمی دهدازهمسایگان و سایرفرهنگیانی که درنبود گازوامکانات اولیه تا به صبح می لرزیدند سئوالی کند یا دلجویی نماید یا ازهمان قولهای الکی بدهدتا به ظاهرهم که شده نانی که در شکم زن و بچه اش می ریزد اندکی به حلال آمیخته گردد.

سرایدار درحالیکه ازامور پاچه خواری موفق برگشته با لبخندی حاکی از رضایت رو به سایرهمکاران می کند ومی گوید:طرف بازرس اداره کل بودوخیلی کلفت بودش.خوب حالا شما بگید چند شب موندید،واسه ی کرایه کارت می کشید یا نقدی حساب می کنید!؟

 

همان به که خواجه در خواب بماندتا مشقت دیگران زیاده نگردد!

ماجرا از آن جا آغازمی شود که مسئولی،مدیرکلی یا حتی وزیرآموزش و پرورش از خواب بلند می شود و هوس می کند بخشنامه ای صادرکند تامثل همیشه عدم تناسب انتخاب یک مقام را با سمتش به رخ دیگران بکشدبنابراین فارغ ازهمه ی مشکلات موجود، مقطع ابتدایی یعنی بهترین گزینه برای آزمون و خطا را انتخاب و تیری در چله گذاشته رها می نماید با این امید که آموزش ابتدایی یکی از بی دغدغه ترین ها و آسانترین مقاطع آموزش و پرورش است که به راحتی می توان خودرا درآن آزمود.

مضمون بخشنامه بدین قرار است که آموزگاران ابتدایی هر آنچه تحت عنوان ژوری نوبت اول نوشته اند به دور بریزند و ژوریهای جدید را جایگزین آن نمایند.یعنی به همین سادگی بخشنامه ای صادر می شود که هیچگونه سنحیتی با جامعه آموزگاران ندارد و نشان از بیخبری و دوری از نظام تعلیم و تربیت دارد.راستش اشکالات وارده به اینچنین بخشنامه ای از شماربدرو برهیچ اهل فرهنگی پوشیده نیست اما در پی انتقاداتی می آید که شاید ولو اندک زمینه ای شود برای حاکمیت عقل و منطق به جای تصمیم گیریهای آنی هر چند تجربه نشان داده که غفلت و دوری ازلمس مشکلات فرهنگیان مانند ذره ای عمل می نماید به گرداگرد مسولین مغفول! باری:

1-یکی نیست به صادرکننده ی چنین بخشنامه ای یاد آوری نماید که ای مقام در خواب!قریب یک ماه است که آموزگاران ژوریهای نوبت اول را تکمیل و بر اساس آنها ،اطلاعیه نیز صادر شده و به اولیا هم اطلاع رسانی انجام شده است.

2-دائم به بچه های مردم می آموزیم اسراف نکنید و نظم را رعایت نمایید.حال یک مسئولی پیدا شده که امر به اسراف یعنی دور ریختن ژوریهای قبل نموده ودر کمال بی نظمی باعث هدررفتن صدها کیلوکاغذ، منابع فراوان انرژی و ساعتها تلف شدن وقت آنهم در مقیاس استان یا کشورشده است. آیاصدوراین چنین بخشنامه های شتابزده در زمان فعلی و با وجود مشکلات تورمی و معضلات عدیده بودجه مدارس، جای سئوال و پیگیری ندارد؟

3-اکثر افراد مرتبط با این بخشنامه جدید واقفند که این ژوریها دارای نواقص زیادی هستند و نیاز به بازبینی و اصلاح مجدد دارند بنابراین باید در نوشتن آنها محتاطانه عمل نمود.

4-اگر خدا وکیلی مقام صادر کننده اینچنین بخشنامه ای برای نمونه فقط برای یک کلاس درسی ژوری های قبلی را پر می نمود و با ساختار ضعیف و اشکالات فیزیکی چون کوچکی حروف در ارتباط می بود به یقین در صدور بخشنامه های جدید عاقلانه تر ورود می نمود و بر نوشتن ژوریهای فعلی با همان اشکالات اصرار نمی ورزید اما افسوس که نه در خصوص ژوریهای قبلی و نه در مورد ژوریهای فعلی کارشناسی لازم به عمل نیامده است و صرفا سلیقه شخصی وتصمیم گیری محدود حاکم بوده است.

5-به بچه ها می آموزیم که همیشه با بزرگترها و اهل فن در خصوص کارهایتان مشورت نمایید و این سخن را به عنوان نقل از بزرگان دین آویزه ی گوش خود سازید حال بفرمایید در صدور این چنین بخشنامه ی معضل آوری با چه تعداد معلم و کارشناس و در کجا به مشورت نشسته اید که اینچنین ناسنجیده و به دور از ذهن عمل نموده اید؟

6-اینک که مقام مسئول در اوج وقت نشناسی و بیگانگی با نظام تعلیم و تربیت اقدام به ارائه بخشنامه علیرغم گذشتن از نوبت اول نموده لطفا بفرمایید چنانچه معلمی چون شما رفتار نماید و تکمیل این ژوریها را به بعدها ی دورمثلا نوبت دوم موکول نماید اشتباه یا تساهل عمدی اش می تواند توجیه کننده ی عمل نادرستش باشد یا به خاطر این وقت نشناسی مورد مواخذه قرار خواهد گرفت؟آیا شما نیز به واسطه ی این وقت نشناسی یا سهل انگاری در ابعاد فاجعه آمیز مورد سئوال خواهید گرفت و جوابگو خواهید بود؟

7- معقول تر از همه اینست که بی خیال ژوریهای جدید شوید و با بسنده کردن به ژوریهای قبلی ،امسال را به پایان رسانده و برای سال بعد معیارعقلی و واقعی،منطق و برنامه ریزی صحیح راپیشه سازید تاهمگی خسارات کمتری را متحمل شویم.

8-از شما خواسته شد که به کاردرآموزش ابتدایی بها دهید و سختی های کاردراین مقطع را دریابید وبا ساپورت همه جانبه ی مالی و عاطفی- روانی پشتوانه ای شوید محکم برای آموزگاران زحمتکش شاغل در ابتدایی نه اینکه با صدور بخشنامه های ناشی از بر آشفتگی ذهنی یا احیانا بیکاری، نمکی شوید بر زخم این قشرمظلوم پذیرای آزمون و خطا مسئولین محترم.اگر به غیر اینست چرا این معضلات و مشکلات دامنگیر سایر مقاطع نیست واین فقط مقطع ابتدایی است که درگیر تصمیمات نابخردانه و آنی می باشد.چنانچه اوضاع بر همین منوال باشد به جد عرض می کنیم: همان به که خواجه در خواب بماند تا مشقت دیگران زیاده نگردد!

(آدم نخستین)