آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

گزارشی از سال تحصیلی که گذشت.

گوشه ای از عملکرد مدیری که آموزش و پرورش برای اداره ی یک دبستان پانصد نفره برگزید:

یک سال تحصیلی است که مدت پانزده دقیقه از زنگ تفریح به نصف این مدت عمدا کاهش داده شده تا با این بهانه دانش آموزان و معلمان زودتر در کلاس حاضر شوند – یکی از چالش های آموزگاران این دبستان در ساعت آموزشی ، به درست یا غلط کلنجار رفتن با شاگردان بر سر اجازه ی آب خوردن و دستشویی رفتن آنان است – اصولاچیزی به نام بانک تلاش مدرسه موجود که نیست بماند دریغ حتی از یک پاکن یا سر کن برای جایزه دادن –توسط مدیر انتصابی،از معلمان یا سایر کارکنان در قبال روزهای غیبت موجه به دلایلی چون بیماری یا حضور در کلاس دانشگاه بدون هیچ حساب کتابی وجه یا بهتر بگوییم حق السکوت اخذ می شود – غیبتهای ناموجه یا غیبتهای دوستانه معمولا به صورت کد خدامنشانه با شرط و شروطی برای تطمیع در خفا حل می شود و معمولا گندش هم در نمی آید – از سوی مدیر، معلمان معترض در مرحله ی اول با هشداربابت نمره ی ارزشیابی و اگر نشد با وعده ی دریافت تقدیر نامه مجاب می شوند و اگر باز هم اصرار بر اعتراض داشتند سلسله مراتب زیر آب زنی و پرونده سازی طی خواهد شد – حتی یک مورد امکانات کمک آموزشی یا کتب کمک درسی در طول سال برای معلمین مهیا نگردید  - معمولا بهترین امکانات محدود دبستان اعم از صندلی،میز،وایت برد،رایانه،خودکار و حتی چای تازه دم در اختیارمدیریت است – چیزی که پشیزی ارزش ندارد خواسته های آموزشی معلمان و دانش آموزان می باشد – وقتی جایزه ای برای دانش آموز اختصاص نیابد بدیهی است که تنبیه و روشهای قانونمند آن نیز جایگاهی نخواهد داشت پس سیاست آموزشی مدیر هم در این خصوص باری به هر جهت است – بارها از سوی مدیر به معلمین دیکته شده و می شود تا در خصوص کاستیها و ضعفها، رد پایی از مدیر و مدیریت به میان نیاید و سرانجام کار هر چه شد؛شده است –تا حد امکان تحقق یاقتن اهداف آموزشی فدای امور پرورشی می گردد و ما بین این دو اصلا تعادلی بر قرار نیست – اما انجام مراسم صوری و دلخواه اداره و ارسال شواهد برگزاری آن به صورت فیلم و عکس دقیق انجام می شود و به جرات می توان گفت این مورد تنها گزینه ای است که به علت ذینفع بودن فرادستان بدون هیچ گونه خللی تحقق می یابد –در کل سال تحصیلی احدی از اداره برای سر کشی یا مرتفع ساختن مشکلات آموزشی یا حداقل شنیدن درد دلهای آموزگاران از سوی اداره محترم قدم رنجه نفرمودند و حتما هم در پایان سال تحصیلی مطابق سنوات گذشته برای اینگونه سیستم مدیریت تقدیر نامه صادر خواهد شد!         

آزمون دشوار

بخشنامه کرده بودند اونایی که سال دیگه می خواهند مدیر باشند حتمنی باید گواهینامه ی قبولی درفلان آزمون را داشته باشند. آقای مدیر چند روزی بود که حسابی در گیرو کلافه ی خوندن یک کتاب شده بود،آخه بر خلاف سنوات قبل که امتحانات ضمن خدمت صوری  برگزار می شد انگاری این بار موضوع جدی بود.وقتی همکاران به طعنه بهش گفتند که این بارهم مثل گذشته ها تقلب کن تا بیرقت پایدار بماند،گفت:از روی کی تقلب کنم ،مگه یک مدیر باسواد و درس خوان پیدا میشه که اهل مطالعه باشه! این بار مساله کاملا جدیه و گفتند هر کی نمره نیاره باید سال دیگه بره سرکلاس.شوخی که نیست می فرستنش کلاس!میدونی یعنی چی!؟من که اصلا حوصله ی کلاس رفتن ندارم!

سپس دوباره غرغرو کنان مشغول مطالعه شد وهراز گاهی نق می زد:کی می خواد بره کلاس،عمرا! من که نمیرم و باز مطالعه...

نصیحت

تو مقطع ابتدائی:

اگه می خوای خوب بخوری،زحمت نکشی،سرشناس بشی و از همه مهمتر مریض نشی و دستور بدی ،مدیر شو!

تو مقطع ابتدائی:اگه می خوای موهات زود سفید نشه، بزار هرکی هر کار می خواد بکنه.به همه هم بگو چشم انجام میدم وانجام نده.فقط دم مدیررا ببین.اینجوریه که نمونه وبرجسته می شی!!میگی نه به دور و برت نیگا کن!

(گوشه ای از افاضات معلم پر سابقه به کارورزان صفر کیلومتر)

فرصت سوزی

یه مدیر هستش ((نه))ورد زبونشه وطرزفکرش اینه که نه،فرصتیه تا در باره ی جوانب موضوع خوب بیاندیشیم تا متضررنشویم!

حالا بماند که همیشه تو کاراش عقبه،معلوم نیست با این نه گفتن هاش چه فرصت سوزیها که نکرده!

دیدگاه دیگه!داره مثلا خود باوری رو پرورش میده .واقعا که...

اصول وفنون مدیریت 2

بعد از سالها طفیلی کاری در آموزش و پرورش تحت عنوان مدیر، امسال فرستادنش سر کلاس،یاد نداشت ،سمبل می کرد و تدریس همه دروس را محدود کرده بود به قرآن خوانی ،دینی و هنر.

آن روز بنده ی خدا- مدیر- نیم ساعت زودتر آموزشگاه را ترک کرد تا خودش را با ماشین به اداره برساند که خبر رسید تصادف کرده و رفته به کما.

همون طفیلی به محض شنیدن خبر خودش را به اداره رساند و داد و هوار سر داد که آموزش در خطر است و بچه های مردم سرگردان!

خلاصه کفن مدیر اسبق خشک نشده بود که مدیر جدید با طمطراق و خوشحالی زاید الوصفی کرسی مدیریت را قبضه کرد.

و بدین گونه بامرگ آن مدیر،مدیریتی جدید خلق شد!

پی نوشت: واوایلا!