آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

آدم نخستین

از همان بدو خلقت که غار نشینان اشکال بر در و دیوار می تراشیدند ،ضرورت وجود آدم نخستینـــــی به نام معلم ابتدایی احساس گردید.

برای همه بی خبران!

واقعا مانده ایم که چگونه می شود کسی درمقطع ابتدایی تدریس کرده باشد وازفضای ناگوار آن بهره مند شده باشد و اندکی از مصایب این مقطع مانند نظام ارزشیابی،تبعیض ها،ناروایی های اعمال شده از مدیر گرفته تا به ... را لمس کرده باشد سپس بیاید و با افتخارو اصرار رای به پیاده کردن سیستم خود گردانی مدارس دولتی از طریق واریز پولها به حساب مدیر مدارس دهد.

یکی نیست به طراحان این طرح غیرمنطقی بگوید که وقتی ما به کل مدیری نداریم یااگرهم داریم جزاستثنائات و معدود اتفاقاتی است که مدیری قادربه ارزیابی موفق معلمان زیر دستش باشد چگونه می خواهید این همه پول زبان بسته رادراختیار آنان قراردهید!

اهمیت این موضوع  همزمان با اجرایی شدن این طرح ازسال آینده برآن داشت ما را که دوباره درخصوص این فاجعه در حال رویداد هشداری بدهیم.هرچند که این تذکر جدی نمی تواند هیچ جایگاهی درافکارطراحان یاعدم اجرای این طرح داشته باشد اما به سبب فرهنگی بودن وگچ تخته خوردن در طول سالهای مدید برخود واجب می دانیم توجه همکاران را در خصوص مشکلات اجرای این برنامه ی غلط جلب نماییم که سکوت را دراین باره فاجعه بارترمی دانیم.

باری فارغ ازهر گونه دغدغه سیاسی کاش یکی را می داشتیم که عوض پیاده کردن طرح های نیم بندو ناآزموده والگو برداری شده ازجوامع گوناگون نسبت به تکمیل طرح های مفید اسلاف خود اقدام می نمود و به نوعی کامل کننده ی طرح بود نه شروع کننده ی  طرحی مبهم با عواقب ناگوارو به احتمال زیاد شکست خورده ی آتی.به عنوان مثال طرح بیمه ی طلایی اگر به همان روش ابتدایی خود ادامه می یافت واز پشتیبانی مطلوبی بر خوردار می شد حتما رضایت همکاران را بیشتر در پی داشت. اگر یک برنامه ریز موفق یافت می شدو با کاستن از حجم زیاد مطالب دروس درمقطع ابتدایی تعطیلی پنج شنبه ها را توجیه می نمودو به عنوان حقی صرفا برای معلمان این دوره لحاظ می کرد حتمادعای عاقبت بخیری از سوی این طیف راپذیرا بود.اگر مسئولی می داشتیم که تفاوتها و تبعیض های روا شده را در داخل مقطع ابتدایی نسبت به کادر آموزشی را به حداقل می رساند به یقین کارایی فرآیند آموزشی را بالا می برد.بر فرض محال ممکن دلسوزی پیدا می شد که با نظارت همه جانبه بر نصب یک مدیر یا مسئول  بخشنامه می کرد که هیچکدام ازاقوام ، نزدیکان و آشنایان این مدیر تازه وارد حق داشتن پست و مسئولیت در دوره ی او را نخواهند داشت  بی شک علاوه بر یکسان شدن مشکلات برای همه؛ تلاشها برای رفع این مشکلات از جدیت واقعی برخوردار می گردید.

هرچند فایده ای نداردزیرا درد کشیده ای ازاین مقطع در مصدر کار قرار نگرفته تا با درک صحیح و مستقیم رنجهای یک معلم ابتدایی طرحی برای کاهش آلام این معلمان بردارد بنابراین ناچاریم از همین حالاخدمت نابرده رنجها گوشزد نماییم که با واریز پول به حساب مدیران و باز گذاشتن دست آنان در پرداختها هر چند شماها اززیربارمسئولیتها شانه خالی خواهید کرد اما معلمان به ویژه آموزگاران را با خیلی ازاجحاف ها،بحران و تنش های کاری و تبعیض های مضاعف بی پشتیبان رها خواهید نمود ودرآینده ای نه چندان دورنیز گناه این قصورات ونا کارآمدیها را دوباره معطوف به همین قشرمظلوم خواهید کرد.

در انتها نیزخدمت مدیران ازهمه جا بی خبرآموزش و پرورش ،مرفه نشینان بیکاردرمجتمع های گوناگون آموزشی ومدیران تنش ساز مدارس به واسطه ی دراختیار قرار گرفتن مبالغ هنگفت و به یقین فرصتهای سو استفاده های مالی تبریک عرض می نماییم و بدین گونه شلیک نهایی تیرتبعیض ها را به پیکره ی آموزشی تسلیت گوییم.

خدا به داد دل معلمان زحمتکش برسد!

گاهی دیوانگی بر سلامت می چربد!

معاون مدرسه بس که از خودش در می آورد و سختگیری می نمود همه از او به تنگ آمده بودند.حتی تذکرات مدیر به او هم کار ساز نبود.تا اینکه یک روز یکی از همکاران فرهنگی که دچار بیماری روانی شده بود به مدرسه آمد.

این فرهنگی بیمار که رفتاری بسیار مودبانه داشت طی چند مرحله برخورد موجه با نحوه ی عملکرد ناصحیح معاون و شاکی شدن از او به مدیرآموزشگاه سرانجام ناچار به تهدید مستقیم معاون شد و از او خواست کاری به کار او نداشته باشد وگرنه پشیمان خواهد شد.

اما از آنجا که این تذکرات تغییری در رویه ی معاون ایجاد نکرد سرانجام یک روز که معاون گیر ناجوری به این بنده خدا داد این فرهنگی بیمار هم با اتکا به زور خود معاون را در دفتر مدرسه ودرحضور سایر معلمین مانند گوسفند بر زمین زد وبرروی سینه اش نشست و حالا بزن کی نزن.

خلاصه با وساطت سایرین معاون زخمی و خاکی خلاصی یافت و برای شکایت ماجرا به اداره رفت.وقتی از اداره برای پیگیری ماجرا آمدند همه ی معلمین بس که از رفتار این معاون پر رو ناخرسند بودند اقدام به پشتیبانی بجا از فرهنگی بیمار کردند و نتیجه این شد که همکار بیمارمان تبرئه و آن معاون بی خرد هم برای همیشه با پست معاونت و آن مدرسه خداحافظی کرد.

 

پاسخ به بخشنامه

مهمترین آسیب های اجرای ارزشیابی کیفی توصیفی از نظر معلمان آموزشگاه چیست؟

علیرغم اینکه بزرگترین مزیت روش کیفی توصیفی بر طرف کردن استرس از فراگیران است اما حجم زیاد کارهای جنبی مانند تهیه و نظارت بر پوشه کار،تهیه چک لیست و ثبت در دفاتر شاخص مخصوصا در سالهای اولیه ی اجرای طرح طاقت فرسا،استرس زا برای مجریان و بسیار وقت گیر بوده وعلیرغم اینکه قدمهایی در جهت اصلاح برداشته شده ولی کمبود وقت وخستگی ناشی از اجرای طرح همچنان دامنگیر معلمین است.

واقعیت اینست که در دامنه ی کیفی(خیلی خوب)و (نیاز به تلاش)جایگاه ضعف یا قوت علمی دانش آموزان بخوبی مشخص نمی شود و به نوعی تضییع حقوق این گونه دانش آموزان به حساب می آید که بالبطع همکاران برای دقیق تر شدن رتبه ی واقعی این دست از فراگیران مجبور به رجعت به شیوه ی ارزشیابی کمی می شوند.

عدم اجرای هماهنگ طرح در کلیه ی پایه ها به نوعی باعث به هم ریختگی برنامه های آموزشگاه ،سر درگمی مجریان و ناظران طرح،دوگانگی در فرایند آموزش و تا حدودی نارضایتی اولیا شده است.

علل به وجود آورنده این آسیب ها از نظر معلمان کدامند؟

- عدم استفاده از روشهای نوین برای ارائه روش کیفی –توصیفی و همچنین عدم کاربرد تکنولوژی الکترونیک باعث ازدیاد حجم کار و بالطبع عدم موفقیت عملی این روش مطابق انتظارها شده است.

- عدم آشنایی معلمین یا بیگانگی در برخورد با رایانه –ابزار الکترونیک و محتوای آموزشی مرتبط.

- مقاومت ناخودآگاه و گاهی عامدانه در برخورد با ارزشیابی کیفی توصیفی و اصرار بر روشهای پیشین.

- عدم واکنش مثبت و منفعل بودن و سردرگمی ناظرین و طراحان روش بر چگونگی روند اجرا.

- نبود الگوی موفق یا کمبود جوابگوی مطلع در مرتفع ساختن مشکلات حین اجرای روش.

- نقصان یا صوری بودن آموزش های ضمن خدمت و عدم احاطه مدرسین بر موضوعات تدریس شده.

- بسنده کردن بر صورت مساله و پرهیز از ژرف نگری در خیطه ی تخقق اهداف واقعی طرح.

-نارضایتی مجریان طرح به خاطر حجم زیاد کاری و عدم دریافت پاداش متناسب با عملکرد کاری.

- وجود خلل و نقایص ماهوی در ساختار نظام کیفی –توصیفی و تکیه بر آزمون خطا جهت رفع مشکلات.

راهکارها،پیشنهادات و تجارب سازنده جهت برون رفت از آسیب ها و بهبود وضعیت موجود کدامند؟

- شاید تلفیقی از دو روش کیفی و کمی کمکی باشد برای بر طرف شدن معضلات و کاستی های فعلی.

- استفاده از ابزار الکترونیک ارزان قیمت مانند تبلت و وجود شبکه ی داخلی در آموزشگاه می تواند از حجم کاری مجریان طرح بکاهد و در عوض نظارت و ارزشیابی را کارآمدتر نماید.

- استفاده از رایانه و شبکه ی هوشمند و قابل دسترسی به صورت آنلاین بین مدارس سبب انتقال تجارب و در نتیجه سبب موفقیت طرح خواهد شد.

- بدیهی است فاصله گرفتن از متدهای قدیمی آموزش و خداخافظی با تخته سیاه ،گچو دفاتر شاخص وقت گیر،باید به طور جد مد نظر باشد تا مقاومت دیرینه و سنتی در برابر تکنولوژی شکسته شود.

-همان طور که تشویق مهمترین عامل پیشرفت است می توان با در نظر گرفتن مزایای مالی ب ای اجراکنندگان طرح البته بدون تبعیض؛مشوق عملیاتی شدن نظام ارزشیابی کیفی – توصیفی واقعی شد.

- تاکید بر اموزش ضمن خدمت واقعی با استفاده از تجارب مفید ،مدرسان مجرب  و وسایل آموزشی به روز وپرهیز از پرداختن صرف به صورت مساله.

- اجرای طرح زود هنگام بازنشستگی پیش از موعد با مزایای مکفی و بهره گیری از نیروی جوان متخصص و ایجاد فرصت برای ایده های نو و پس زدن روشهای مطرود گذشته.

 

پی نوشت:وقتی که پاسخ  سئوالهای بخشنامه شامل سه سئوال فوق را بر کاغذ نوشته و تسلیم مدیر کردم متوجه شدم طفلکی باورش نشد که این جوابها را خودم داده باشم و از بس گنگ و شوت بودن در ذات مدیران انتصابی بیداد می کند تصمیم گرفتم پاسخ ها را بروی اینترنت بگذارم باشد که سایر همکاران که از مدیری توانمندبرخوردار باشند( هر چند که بعید است!) بتوانند حالش را ببرند.

نیت ما اصلاح ارزشیابی کیفی توصیفی مطابق آنچه بخشنامه خواسته بود، است.حال هرکی بسته به قصدش می تواند با همین سخنان که هیچ مسئولی هم برایش تره خرد نمی کند خودی نشان دهد یا حداقل رفع تکلیف نماید.

مخلص همه:آدم نخستین شاغل در مقطع ابتدایی.

دیماه نود دو خورشیدی

دلداری فرهنگی

یک معلم هنگام تحویل فاکتورهای بیمه تکمیلی رو به همکارش میکنه و میگه:ای بابا اینا مسخره اش را درآورده اند،حالا خوبه خدا به ما رحم کرده و مریضی من جزئیه ومدارکم هم کم هستش و زود پولش می کنم و تموم میشه میره اما خدا به داد دل شما برسه که با این همه مدارک ومریضی ناجور،کلی باید علافی بکشی و آخرش هم چی؟ خوب شدنی نیستی و پولت و جونت از دست میره!خدا قسمت ما نکنه این جورمریضی ها رو وگرنه همون اول دق می کنیم می میریم!    

همایش آشغالها

یک کلاس دانش افزایی تحت عنوان پسماند برای معلما گذاشته اند.هر چی معلمه برای حضوردراین جلسه آمده اند.یارو که مسئول پخش گواهی نامه ی حضور برای معلم هاست چون از پس هجوم جمعیت بر نمی آید به ناچار گواهینامه های مهر و امضا شده و بی نام رابین معلمها پرتاب می کند و با گفتن این جمله که خودتان اسمتون را بالاش بنویسیدخود را خلاص می کند.از اینجاست که صحنه های بکر و دیدنی هجوم معلمان زن ومرد که برای به چنگ آوردن گواهی نامه ازسروکول هم بالا می روند بسیاردیدنی است.این هجمه، مرد و زن ،با سابقه و بی سابقه نمی شناسد نه اینکه خدای ناکرده تصور شود فرهنگیان محترم صرفا به دنبال کسب مدرک هستند تا دانش افزایی! اما واقعا جای دوربینی خالی بود که به ثبت این صحنه های مهیج بپردازد تا بعدها با نمایش اینچنین تصاویری برای دانش آموزان آنها بفهمند که معلم هایشان چه قدر طالب علمند!!